نام رود دِجْلَة» برگرفته از واژۀ پارسی پاستان تیگرَه» به معنای تند و تیز» است. دِجْلَة» مُعَرَّب یعنی عربی شدۀ تیگرَه» است. همانندیِ واژۀ یونانیِ تیگریس» نیز به همین دلیل است.
در ایران باستان بیشتر سرزمینِ 《میانرودان》 ایرانی بودند. امروزه نیز همۀ شمال عراق کُردهای سوران و کرمانج و شرق آن کُردهای فَهلَوی (فَیلی) مانند کَلهُر و شوهان و مَلِکشاهی و لُرها زندگی میکنند. نام دجله» در سنگنبشتۀ داریوش هخامنشی در بیستون نزدیک کرمانشاه، تیگْرَه» آمده و در متن عیلامی همین سنگنبشته به صورت تی ایگ ره» و در متن بابلی به صورت دیایگلت» نوشته شده است. این سنگنبشته به چند زبان نوشته شده است. در این سنگنبشته، تلفّظ فارسی باستان و عیلامی این نام، تیگره» به معنای تیز و تند و سرکش آمده است. نامِ رودِ تیگَران» که براستی تند و تیز است در ماهان کرمان باغِ شازده» نیز به همین معناست. واژۀ tiger در انگلیسی نیز به همین معناست؛ زیرا ببر تند و تیز است. یونانیان تیگره را با افزودن س» ، به صورت تیگریس» درآوردند. این نام از زبان یونانی به زبانهای اروپایی راه یافت؛ در انگلیسی و فرانسوی tigre» نام دجله است و اروپاییان دجله را به همان نام کهن ایرانی 2600 سال پیش میخوانند. تیگْرَه» در بابِلی کهن دیگْلة» سپس دیجْلة» شد و سرانجام در عربی دِجْله» شد. ج» در دیجله» به ی» تبدیل شد؛ در بسیاری از زبانها ج» به ی» تبدیل میشود. مانند یوهان و جوهان؛ یوسف و جوزف و مانند تبدیل ج به ی در گویش مردمان عرب شمال خلیج فارس؛ مثلاً اهالی جنوب عراق و خوزستان دَجاج به معنای مُرغ را در گویش خود دیای» میگویند. دیجله» به صورت دیله» یا دیاله» درآمد که یکی از رودهایی است که از ایران سرچشمه میگیرد و مسیرش تند و تیز و سراشیب است و به دجله فرو میریزد.
خودِ بغداد نیز واژهای پارسی به معنای 《دادهی خدا》 است.
بُغ: خدا
داد: بن ماضی از مصدر دادن
ماس یا اَلْماس؟
اَلْماس» واژه ای فارسی و در اصل ماس» است. ماس» یعنی سنگِ درخشان. ماس» در عربی حرفِ ال» تعریف گرفته و الماس» شده است؛ سپس از عربی به فارسی به شکلِ الماس» آمده است.
خنده دار این است که دوباره الماس» از فارسی به عربی رفته و اَلْأَلماس» شده، یعنی دو بار حرفِ تعریفِ أَلْ» گرفته است.
گاهی در عربی بدون ال» هم به کار رفته است؛ مانند: فُندُق ماسة: یعنی هتل الماس»
ماس» در زبان هندی و زبان پهلوی کرۀ ماه» است؛ زیرا ماس» یا ماه» درخشان است.
معنای ماس» در واژه نامه های فارسی
الماس را گفته اند و آن جوهری است معروف و بعضی گفته اند به معنی الماس عربی است . (بُرهان).
الماس . (مُنتَهَی الْأَرَب) (ناظم الأطِبّاء).
معرب الماس نام پارسی الماس را ماس گفته . (آنندراج ) (انجمن آرا).
اسم فارسی الماس است از احجار نفیسه (مخزن الادویة)
به زبان هندی ماه را گفته اند که عربان قمر خوانند. (برهان)
دانشنامۀ نام ها و واژه ها. انتشارات مدرسه (عادل اشکبوس)
درباره این سایت